وبسایت روشنگری

وبسایت روشنگری

سال اقتصادی مقاومتی اقدام و عمل

باتری را از دلش درمی‌آورم و دوباره عروسک را فشار می‌دهم. می‌گویم:
- می‌بینی؟ اگر صدایت درنیاید، حتی بدتر از عروسکِ بدون باتری هستی؛ بدون قلب. آن وقت می‌شود هر کاری با تو کرد. چون کسی نمی‌فهمد…
»

 

 

***

متنی که خواندید، بخشی از داستان «پرنده‌ی من» نوشته‌ی فریبا وفی است. دغدغه‌ای مادرانه در این چند خط آمده که برای خیلی از زن‌های جوانی که فرزند دختر دارند، قابل درک است و در مقابل، برای ذهن معصوم دختربچه‌ها خیلی نه.
وقتی روزانه در بین اخبار مجله‌ها و روزنامه‌ها و یا نوشته‌های وبلاگی، از تأثیرات ناخوشایندی که آزار جنسی دختران در کودکی، بر بقیه‌ی روند زندگیشان می‌گذارد می‌خواندم، یکی از دغدغه‌هایم این بود که چگونه یادشان بدهم حیای درونشان را بپرورند، به‌موقع لطافت‌های زنانه داشته باشند و به‌هنگام، نگه‌دار حریم خودشان. هم ‌چنین در فکر بودم که بچه‌ها وجودشان پاک و بی‌آلایش است و آماده‌اند از هر برخورد و رفتاری اثرهای عمیق تربیتی بگیرند.
در متون روان‌شناسی کودک، به نکته‌های جالب توجهی برخوردم که بسیار با دغدغه‌ام در ارتباط بود و آن، آموزش حریم شخصی و حفاظت از آن به کودکان بود. به نظرم آمد شاید اولین گام این باشد که به کودکانم یاد بدهم وجودشان و بدنشان به‌طور خاص ارزش دارد و مخصوص خودشان است. باید از آن نگه‌داری، و از حریمش حفاظت کنند.
شاید آموزش این‌ها به کودک سه چهار ساله به نظر سخت برسد، اما از آن‌جا که آموختن درس‌های بزرگ با پله‌های کوچک در کودکی بسیار آسان‌تر است، با راهنمایی‌های مختلفی که از کتاب‌ها، تجربه‌های شخصی و راهنمای مادری درونم گرفتم، سعی کردم در مواقع مناسب، این نکته‌های بزرگ را لقمه‌لقمه به کودکم بیاموزم.
یکی از کتاب‌هایی که در این زمینه بسیار کمکم بود، کتاب «کلیدهای آموزش و مراقبت از سلامت جنسی کودکان و نوجوانان»، نوشته‌ی کریستال دوفریتاس و ترجمه‌ی سارا رئیسی طوسی است.

 

 


این بدن توست دخترم
شاید برای برداشتن اولین گام‌ها، بهترین موقعیت، هنگام تعویض لباس، حمام کردن و… باشد. در دروان نوزادی و نوباوگی، مسئولیت این‌گونه کارها را شاید پدر و مادر هر دو به‌عهده داشته باشند، اما از نوپایی به بعد، برای نشکستن حیای کودک بهتر است که عموما والدِ هم‌جنسِ کودک، تعویض لباس و استحمام و… را بر عهده بگیرد و چقدر آموزش دیدن پسر از پدر و دختر از مادر در این‌طور وقت‌ها مناسب‌تر است.
من به‌عنوان مادر دخترم، در این‌گونه وقت‌ها بی آن که در کودکم استرسی از حضور افراد ایجاد کنم، آرام به او یادآوری می‌کردم که این بدن توست و بسیار زیبا. باید مواظبش باشیم و غذاهای خوب بخوریم تا سالم باشیم.
در این میان، نکته‌های ظریفی می‌گفتم، مثل این‌که بعضی جاها در بدن ما هست که خصوصی است و بهش می‌گفتم کجاها. بعد می‌گفتم غیر از پدر، مادر و خانم یا آقای دکتر -اگر مریض باشیم- کسی نمی‌تواند قسمت‌های خصوصی بدن ما را ببیند یا به آن‌ها دست بزند.
به‌مرور برای دخترم مسئله‌ی حرمت داشتن بدن جا افتاد، بی آن که تصور کند قسمتی از بدنش زشت است، یا اگر اتفاقا کسی قسمت خصوصی بدنش را ببیند، گناه یا اشتباه بزرگی مرتکب شده است.
البته قبل از ادامه، شاید بیان این نکته خوب باشد که همان‌طور که در هر زمینه‌ای پدر و مادر، بهترین الگوی بچه‌ها هستند، دراین ‏زمینه هم، نوع برخوردها و رفتارشان در خانه بسیار مؤثر است.
به‌عنوان مثال، نوع پوشش والدین در خانه. در ‏کتاب خدا هم به والدین توصیه شده که به کودک آموزش بدهند هنگام ورود به اتاق استراحت والدین، اجازه بگیرد. (۱) ‏به نظر می‌رسد ‏هدف از این دستور، پیشگیری از روبه‌روشدن کودک با صحنه‏‌های جنسی یا دیدن والدین با پوشش نامناسب باشد.
توضیح دادن این قانونِ ساده برای دخترم کار سختی نبود. خودم هم همیشه برای ورود به اتاقش یک تق کوچک به در می‌زدم تا برایش عادت شود. ضمن این‌که یک نقاشی ساده پشت در، که هنگام استراحت نباید مزاحم کسی شد که در را بسته، می‌تواند یک ابزار کمک‌آموزشی بسیار مؤثر باشد.
نکته‌ی دیگری که خودمان باید رعایت می‌کردیم، این بود که در سایر وقت‌ها هم مراقب پوشش و رفتارمان باشیم. بچه‌ها نیاز دارند محبت پدر و مادر به هم‌دیگر را ببینند و گرمای این دوستی را توی خانه حس کنند، اما جنسی کردن این نوع رفتارها، با توجه به توصیه‌های دینی، می‌تواند با بیداری‌های جنسی زودتر از موعد، به کودک آسیب برساند.

اگر غریبه‌ای خواست تو را ببوسد
گام دیگر این بود که ممکن است توی جامعه، کودک من با خیلی از مسائل مواجه شود و نباید سادگی کودکانه‌اش بهانه‌ای باشد برای این‌که کسی بتواند از او سوءاستفاده کند. البته وقتی اولین گام را درست برداری، انگار قدم‌های بعدی خودشان به سراغت می‌آیند. شاید اولین بار توی پارک به نظرم موقعیت مناسبی آمد برای آموختن این‌که «اگر کسی خواست ما را ببیند یا به ما دست بزند، چکار کنیم؟»
اول برای دخترم خوب توضیح دادم که در جای دیگری جز خانه، برای رفت‌وآمد و گوش کردن به حرف آدم‌های غریبه یا حتی آشنا باید از مادر یا پدر اجازه بگیریم. وقتی تنهاییم، با کسی جایی نرویم. اگر به ما وعده‌ی چیزهای خوشمزه دادند یا حتی گفتند که مامان یا بابایمان جایی منتظر ماست، با کسی همراه نشویم. این‌ها قوانین کلی بودند. حالا تک‌تک این‌ها را به دخترم می‌گفتم و به‌آرامی، تا اضطراب نداشته باشد که قرار است برایش اتفاقی بیفتد.
برایش شنگول و منگول و آقا گرگه را مثال زدم و با هم چند صحنه را بازی کردیم. بعد از مدتی که برایش جا افتاد نباید تنها با غریبه جایی برود، وقت آن بود که یادش بدهم در موقعیت‌هایی که احتمال دارد کسی ازش سوءاستفاده‌ی جنسی بکند، چکار کند. کمی سخت است…
دنیای کودکانه و پر از سؤالِ بچه‌ها را باید خوب فهمید، به سؤال‌هایشان احترام گذاشت، در حد فهم به آن‌ها پاسخ داد و نگذاشت نکته‌ای در پسِ ابهامِ «زشته» و «نباید راجع بهش حرف زد» و «بزرگ می‌شی می‌فهمی» باقی بماند که همین‌ها می‌تواند لغزشگاه کودک معصوم ما شود.

 

 

به دخترم گفتم اگر ناشناسی خواست به او دست بزند یا او را ببوسد، اجازه‌ی این کار را به او ندهد. چکار کند؟ به طرف مقابل راحت بگوید: “نمی‌خوام! نکن!”. اگر ادامه پیدا کرد چه؟ بلند کسی را صدا بزند و از آن‌جا برود. اگر هم نتوانست، با صدای بلند از من یا پدرش کمک بخواهد.
نمی‌دانستم دخترم چه برداشت می‌کند. سعی کردم قسمت آدم‌های دزد و بد را زیاد برایش پُررنگ نکنم. واهمه داشتم که همیشه احساس خطر کند، اما راضی بودم از این‌که به او می‌گفتم هیچ اشکالی ندارد اگر کسی او را اذیت کرد، چون تقصیر او نیست. مامان و بابا همیشه مواظبش هستند و اگر کسی او را اذیت کند، باید به مامان و بابا بگوید تا حمایتش کنند.
نکته‌ای که گفتن این حرف‌ها در پی داشت، این بود که دخترم می‌فهمید هر کسی هر جایی حق ندارد او را ببوسد یا به او دست بزند یا نگاهش کند. بدنش حرمت دارد. اما چه کسی بیش‌تر از همه در فهمیدن این نکته مؤثر بود؟ باز هم خود ما.
بله. بسیار پیش می‌آمد که کسی از اقوام می‌خواست با او دست بدهد، اما او دلش نمی‌خواست، یا خیلی از آشنایان، محکم و به‌اجبار بغلش می‌کردند و می‌خواستند ببوسندش یا موقعیت‌های این‌چنینی دیگر. چه باید می‌کردیم؟
در دین برای کودکی که فهم بعضی از مسائل را پیدا کرده، بعضی چیزها که ممکن است رنگ و بوی جنسیتی برای کودک داشته باشد، نهی شده است. مثلا حضرت علی (علیه السلام) نامحرم را از بوسیدن دختر شش ساله نهی می‌کند.
شاید برای دختر من که هنوز کوچک‌تر بود، این‌طور مسائل مطرح نبود، اما از طرفی سفارش خود ما این بود که گاهی نباید تن به این موقعیت‌ها بدهد و از طرفی افراد آشنا که می‌خواستند لطف کنند، او را در همان موقعیت معرفی‌شده قرار می‌دادند. باید طرف او را می‌گرفتیم و سعی می‌کردیم که دل اقوام و دوستان را هم نشکنیم. به او اجازه می‌دادیم بگوید: “نمی‌خوام. دوست ندارم. نکنید.”
بله. این‌ها تمرین موقعیت‌های دیگری بود که ممکن بود برایش پیش بیاید و در آینده‌ی نه‌چندان دور با بزرگ شدنش و یاد گرفتن مسئله‌ی محرم و نامحرم، این مسئله برایش پُررنگ‌تر شود. این بود که به گفته‌اش احترام می‌گذاشتیم و به دوستان مثلا می‌گفتیم: “دایی‌جون یا عموجون، فعلا دخترم دوست نداره بوسش کنید. ببخشید.”
در این راه، مسائل کوچک و بزرگ زیادی روبه‌روی پدر و مادر قرار می‌گیرد؛ مثل کنجکاوی‌های کودکانه؛ پرسش‌های ساده‌ای که با یک جواب ساده حل می‌شوند و پدر و مادرها معمولا از سرِ ناآگاهی و هراس از انحراف بچه‌ها، از پاسخ درست دادن به آن طفره می‌روند و راه را برای جذب کودک به خارج از خانه برای یافتن جواب سؤال‌هایش باز می‌کنند، در صورتی که پاسخ‌های کودکانه می‌تواند بچه‌ها را آرام کرده و رابطه‌ی کودک و والدین را صمیمی‌تر کند.
در این زمینه، کتاب‌های خوبی وجود دارند؛ مثل کتاب «پرسش‌های کودکانه و پاسخ آن‌ها»، نوشته‌ی میریام استاپارد و ترجمه‌ی فرهادسوری، از انتشارات نشر دانش ایران. پدر و مادرها باید یاد بگیرند که تربیت جنسی را به‌عنوان یک جنبه از رشد جسم و روح کودک -مثل سایر جنبه‌های دیگر- پذیرفته، گام‌به‌گام با آن‌ها پیش بروند.
شاید والدین به دلیل شرم از کلیه‌ی سؤال‌های جنسی بچه‌ها سر باز بزنند، غافل از این‌که کودک از طریق دیگری به دنبال جواب خواهد رفت. پس با تمام سختی این کار، با توصیه‌ی کتاب، من هم زمان‌هایی را مخصوص پاسخ دادن به پرسش‌های کودکانه‌ی فرزندم می‌گذارم.

لباس، بخشی از حیا
گام بعدی، نحوه‌ی پوشیدن لباس بود. دخترم از مدت‌ها قبل (زمانی که بسیار کوچک بود) یاد گرفته بود که برنامه‌ی انتخاب لباس داشته باشد و حالا که بزرگ‌تر شده، ممکن بود بخواهد در یک مهمانی و جمع غریبه یک پیراهن کوتاه بپوشد.
می‌دانم از درک او خارج است که چرا این لباس برای بیرون رفتن مناسب نیست یا چرا باید حتما جوراب‌شلواری بپوشد یا مثلا ممکن است چه اتفاقی بیفتد، اما همان‌طور که گفتم، چون خود ما بزرگ‌ترین الگوی بچه‌ها هستیم و به قوانین خانه احترام می‌گذاریم، راحت‌تر می‌توانیم توضیح بدهیم که این‌طور پوشش برای خانه مناسب است یا برای بیرون مناسب نیست.
درضمن، ما حالا داریم با هم سعی می‌کنیم موقعیتِ پوشیدن لباس‌های دلخواه کودکانه را ایجاد کنیم که مثلا این پیراهن را می‌تواند توی خانه بپوشد و از طرف دیگر در حد خودش او را ملزم به رعایت حجاب -البته از نوع کودکانه‌اش- می‌کنیم که مثلا همان پیراهن را نمی‌تواند بیرون از خانه بپوشد.
شاید بسیار مشکل باشد بین این طرف بام (آزاد و رها بودن در پوشیدن لباس‌های زیبا و کودکانه) و آن طرف بام (جلوگیری از نگاه‌های هرز و شکستن حریم خصوصی‌اش) راه برویم، اما درحقیقت، پله‌ای‌ست که امیدوارم به‌خوبی از آن بالا برویم.
دخترم دارد همین‌طور بزرگ می‌شود. پله‌های بالاتر یک‌به‌یک می‌آیند، اما بسیار خوشحالم که اولین گام‌ها را خوب برداشته‌ام. دخترم برای خودش و برای بدنش به‌طور خاص ارزش قائل است و می‌داند حریمی دارد مخصوص خودش و یاد گرفته است از آن به قدر خودش نگه‌داری کند. همین‌طور من را مرجع امینی برای طرح سؤال‌هایش می‌داند.
امید دارم که خدا همه‌ی پدر و مادرها را در امر پرورش و تربیت دینی و انسانی بچه‌هایشان کمک کند.

————————————————� �
 

 

منبع:

‏۱. سوره‌ی نور، آیات ۵۸ و ۵۹.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: مهدی آئین پرست ׀ تاریخ: جمعه 30 تير 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , saitroshangari.ir.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com